خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

باد از هوای کوی تو پیغام می‌دهد

جان را به بوی وصل تو آرام می‌دهد

یارب چه دولت است که هر شب سگت مرا

بعد از دعای جان تو دشنام می‌دهد

خوش بوست عود لیک به دور خطت خطاست

هرکس که دل به نکهت آن خام می‌دهد

آن نیست جم که دور به زیر نگین اوست

جم ساقیی‌ست کاو به کسی جام می‌دهد

گر تحفهٔ غمت به خیالی رسد ز شوق

اوّل به مژده حاصل ایّام می‌دهد