اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۱۰۰

تشویش دل خستهٔ ما از تو در است

جانم پر از آشوب و بلا از تو در است

فی الجمله چه گویمت، تو خود می دانی

کاین شورش روزگار ما از تو در است