اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۷۲

زین سان که تو را بی خودی و بی خبری است

بر حال تو باید به دو صد چشم گریست

با خویشتن آی و این همه غفلت چیست

گر مرد رهی بهتر ازین باید زیست