اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۶۱

تا گوش دلت به غفلت است آکنده

دل را تو مپندار که گردد زنده

شرمت ناید از آنک از خون تو بود

سلطان باشد تو را تو او را بنده