اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۶۹

دوش این چشمم که دُرّ مکنون می ریخت

تا صبحدمی از رگ جان خون می ریخت

دُرّی که به سالها به جمع آمده بود

دامن دامن زدیده بیرون می ریخت