اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۹۸

آن یار که منزلگه او قلب آمد

مردانه بدیدمش که در قلب آمد

پنداشتمش که هست چون زر بعیار

چون بر محک دل زدمش قلب آمد