امامی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

ای برده خیال تو مرا خواب ز چشم

هجران توام گشوده سیلاب ز چشم

در فرقت تو یکنفسم خالی نیست

خاک از سر و آتش از دل و آب ز چشم