پیوسته مرا فلک جگر خون دارد
در سیر و سفر
گفتن نتوان که طالعم چون دارد
در خون جگر
دانی که چه حاصلم شود آخر کار
زینسان که مرا
چون دانه در آسیای گردون دارد
قسام قدر