بابافغانی » دیوان اشعار » رباعیات مستزاد » شمارهٔ ۱

پیوسته مرا فلک جگر خون دارد

در سیر و سفر

گفتن نتوان که طالعم چون دارد

در خون جگر

دانی که چه حاصلم شود آخر کار

زینسان که مرا

چون دانه در آسیای گردون دارد

قسام قدر