بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۲

طبع تو بدخوی بود نرم و حلیم از چه شد

آنکه سر فتنه داشت یار و ندیم از چه شد

رفت ز دامان تو گرد حیا میل میل

سرمه ی اقبال ما بخش نسیم از چه شد

گشت هوای توام همدم عهد ازل

با من خاکی ملک یار قدیم از چه شد

گنج تمنای تو تاب نیارد ملک

در دل ویران ما وه که مقیم از چه شد

ساخت اسیر توام نغمه ی قانون بزم

دام ره اهل دل پرده ی سیم از چه شد

سوختم از آه گرم شعله چو افزود عشق

نور چراغ دلم نار جحیم از چه شد

گرنه صباح ازل تیغ سیاست زدی

سیب مه و آفتاب از تو دو نیم از چه شد