چمن شکفت و نسیمی ز هر گلی برخاست
ز هر نهال گلی بانگ بلبلی برخاست
نسیم صبح، دلاویز و مشگبیز آمد
مگر ز سلسلهٔ جعد کاکلی برخاست
کشیدم از غم زلف تو در چمن آهی
چو پیش شاخ گلی جعد سنبلی برخاست
تو آن رمیده غزالی که هر قدم زین راه
به جستجوی تو صاحبتوکّلی برخاست
غلام همّت آن عاشق سبکسیرم
که از سر دو جهان بیتأملی برخاست
به هر چمن که فغانی رسید نالهکنان
ز بلبلان چمن شور و غلغلی برخاست