ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۶

ای دل که ز چاک سینه بگریخته ای

وز بهر خلاص حیله انگیخته ای

گه در سر زلف یار و گه در بر من

هرجا هستی به مویی آویخته ای