ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۲

شوخی که گسسته بود پیمان از من

بنشست برم کشیده دامان از من

چون برگ گلی که با صبا آمیزد

هم با من بود و هم گریزان از من