ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۸

گر تیرگی روز من غم فرسود

زانست که نورش برخ یار فزود

برد از شب من نیز درازی زلفش

بس چون شبم آنچنان درازست که بود