ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۱

مرا دلی ست که هرگز ندیدم او را شاد

دلی سیاه تر از بخت اهل استعداد

به خاک تیره هنرها نشانده اند مرا

مرا ز دست هنرهای خویشتن فریاد

ازین چه سود که قدم کلید وار خمید

که بخت هرگز در روی من دری نگشاد