ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۸

نشود شاد دل از وعده وصل تو مگر

داند این را که به این وعده وفا نتوان کرد

ترک آرایش آن طرّه مکن کاندر وی

جز دل من گرهی هست که وا نتوان کرد