سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱

آنک از جنت فردوس یکی می‌آید

اختری می‌گذرد یا ملکی می‌آید

هر شکرپاره که در می‌رسد از عالم غیب

بر دل ریش عزیزان نمکی می‌آید

تا مگر یافته گردد نفسی خدمت او

نفسی می‌رود از عمر و یکی می‌آید

سعدیا لشکر سلطان غمش ملک وجود

هم بگیرد که دمادم یزکی می‌آید