ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱

از گرمی خورشید رخ روشن او

رنجورتر است از دل عاشق تن او

یک روز که فرصت بود از دامن او

چون سایه درون شوم به پیراهن او