صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

مدرس فقر و فنا را سبقیم

اولین نکته و آخر ورقیم

ورق آخر دیوان وجود

نکته اول موجود حقیم

آفتابیم و بابریم نهان

گه پدیدار بشکل شفقیم

گاه از برد انامل شاداب

گاه از آتش دل محترقیم

محیی عظم رمیم غفلات

منجی مهلکه من غرقیم

باطن ظاهر و پیدای نهان

جامع مجتمع مفترقیم

جلوه اقدس اسماء صفات

که مقدس شده در ما خلقیم

تن خاکیست که بر خاک رود

من و دل بر سر این نه طبقیم

نسق عشق صراطیست قویم

ما بقانون هدی زان نسقیم

در بردیده کفریم کمان

بر سر کاخ هدایت وهقیم

هم ز مصداق ابد مایفهم

هم بمفهوم ازل ماصدقیم

آخر لاحقه ختم کمال

اول سابقه ماسبقیم

ازلیم و ابدیم اندر حال

غیر ما باطل و ما عین حقیم

ز صفا رسته و در بحر فنا

سر فرو برده بدون غلقیم