جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۲

من جمله زبان ز حرص چون بید شدم

پیش همه چون سایه خورشید شدم

گرد همگان بر آمدم هیچ نشد

یارب تو بده کز همه نومید شدم