سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲

زنده شود هر که پیش دوست بمیرد

مرده دلست آن که هیچ دوست نگیرد

هر که ز ذوقش درون سینه صفاییست

شمع دلش را ز شاهدی نگزیرد

طالب عشقی دلی چو موم به دست آر

سنگ سیه صورت نگین نپذیرد

صورت سنگین دلی کشنده سعدیست

هر که بدین صورتش کشند نمیرد