جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱

با تو سخنم ز باد بی سنگ ترست

کارم بر تو ز آب بیرنگ ترست

چشم و دهن تو ای بت عشوه فروش

چون دست و دلم ز یکدگر تنگ ترست