جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

دلبر که ز من روی بعمدا بنهفت

میگوید دوش چشم من بیتو نخفت

من بنده آنم که چنان خواهد کرد

من چاکر آنم که چنین داند گفت