هر که زان لعل شکر میخواهد
جان خود زیر و بر میخواهد
در گذشتست ز جان و دل خویش
هر که در عشق گذر میخواهد
مردم چشم من از باغ رخت
رسم دیوان نظر میخواهد
دیده چون آب نماند در وی
مدد از خون جگر میخواهد