جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

چه عجب گر دلت زمن بگرفت

که مرا دل زخویشتن بگرفت

شدم از ضعف آنچنان که مرا

باد بربود و پیرهن بگرفت

سخنی با تو خواستم گفتن

گریه خود راه بر سخن بگرفت