ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ٨ - ترجمه

می در میان سفره و گل بر کنار آب

گویند بهر دیده و دل داروئی نکوست

باشد نکو ولی همه خوبی و خرمی

جمعست اندرو که دلت دوستدار اوست