ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۹۸

فرزند اعز محمد ایجان و دلم

مقصود توئی ز هستی آب و گلم

در جان زده ئی چنگ و گر نه ز غمت

بیم است که هر دمش ز تن بر گسلم