ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۸۶

در لهو و لعب عمر بسر برد دلم

گوی از همه شاطران بدر برد دلم

یکچند نظاره جهان کرد ولیک

زو کافرم ار حظ نظر برد دلم