ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳۲

شب تیره و صبح گشته روشن زافق

چون عارض دلدار ز پیروزه تتق

دریاب صبوح را و نومید مباش

کافزون ز شمارست بدادار طرق