ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۵

آن بت که نکرده ام غمش فاش هنوز

چون دید مرا بسته غمهاش هنوز

خندید و بطعنه گفت ای ابن یمین

عشق تو پرو بال زند فاش هنوز