ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۱

چون نرکس تو غمزه جادو بگشود

از جمله گلها قصب السبق ربود

سحرش بنگر که با همه مستی خویش

در صبحدم آفتاب زردی بنمود