ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۵

جانا رخ تو ماه زر افشان منست

میگون لب تو لعل درخشان منست

عمریست که تا خون دلم لعل تو دید

شکرانه آن هنوز بر جان منست