ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲

آمد ز خرابات بتم مست و خراب

بر گرد گل از کلاله صد حلقه و تاب

یک پاره جگر گرفته در دست خضاب

در دست دگر ز خون عشاق شراب