مرا مبشر فرخنده فال خوش خبری
بگوش هوش رسانید موسم سحری
چه گفت گفت که پیدا شد از سپهر کرم
طلوع کوکب صبح نجاح را اثری
بیمن طالع میمون و فال سعد رسید
وزیر شاهنشانرا ز لطف حق پسری
پسر مگوی که از شاخ مکرمت ثمریست
عزیز ملک جهانی و مصر جان شکری
نه در زمان پدر دهر را چو او پسری
نه بر زمین پسری یافت همچو او پدری
چو نیست ابن یمین را نثار زر پاشی
نثار مقدم میمونش میکند گهری
بقای دولت این هر دو باد تا گه حشر
که ملک و ملت ازین هر دو یافت زیب و فری