ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴٧

شهاب‌الدین علی را گفت یاری

که ما را از مِیَت چون نیست بهری

تو خود باری همی‌نوش و میفکن

نشاط باده از شهری به شهری

جوابش داد کان نوشیدنی نیست

کزان خواهم گرفتم پادزهری