شهابالدین علی را گفت یاری
که ما را از مِیَت چون نیست بهری
تو خود باری همینوش و میفکن
نشاط باده از شهری به شهری
جوابش داد کان نوشیدنی نیست
کزان خواهم گرفتم پادزهری