ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٢٣

جلال دولت و دین آصف سلیمان فر

خدیو کشور اهل هنر امیر علی

فلک چو یاد وزیران کند توئی که بود

یکیش صاحب کافی دگر امیر علی

جهان پیر دگر باره نوجوان گردد

ز ناز آنکه فتادش پسر امیر علی

کمینه بنده عالی جنابش ابن یمین

که دارد از بد و نیکش خبر امیر علی

شبی نشسته بامید روز بهروزی

بر آستانه جمشید فر امیر علی

شکایتی دو سه از روزگار گفت و شنود

کسی بدرگه والا گهر امیر علی

چه گفت گفت که این بنده محکم از کارت

کس دگر نگشاید مگر امیر علی

همین بسست که یکره بحال تو زکرم

کند بعین عنایت نظر امیر علی