ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٠٨

با من پدر که مرقد او باد پر ز نور

گفتا شنوده ئی که چه گفتست عاقلی

هر گه که از حوادث گردون دون نواز

پیش آیدت ز نیک و بد کار مشکلی

یا در پناه همت صاحبدلی گریز

یا التجا نمای باقبال مقبلی