مرد عاقل نرود در پی کاری که در آن
هر کسی تهمت دیگر نهد اندر حق او
عاقل آنست که فکرش بمقامی برسد
که بگویند پس از وی همه کس منطق او
زیر زین رام کند توسن ایام چنان
کز لگامش نکشد سر پس ازین ابلق او
گر ز دریای فلک میل گذارش باشد
شود از قوت رایش مه نو زورق او
چون بدین پایه رسد مرد زند هر سو دست
دست احداث مقید نکند مطلق او
هر که بر اسب مراد دل خود گشت سوار
شاه گیری نکند پس چه کند بیدق او
میکند ابن یمین نیز در احوال جهان
فکر تا حل شودش مسئله مغلق او