ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٣٧

یمین دولت و دین ای یگانه دو جهان

سه چار یار بکنجی فتاده مخموریم

ز بهر پنج منی می بشش جهه گشتیم

نیافتیم از آن دردمند و رنجوریم

شدست تفته دل ما چو هفت دوزخ از آن

گز آستانه چون هشت جنتت دوریم

ز مجلس تو که از نه فلک فزونست بجاه

امیدوار بده من شراب انگوریم