شرح جوری که من از دور قمر میبینم
با که گویم که جهان زیر و زبر میبینم
هر کجا مینگرم ناله و غم میبینم
هر که را مینگرم دیدهٔ تر میبینم
هر کجا بدگهری بود کنون همچو نگین
متمکن شده در خانه زر میبینم
اسب تازی شده مجروح به زیر پالان
طوق زرّین همه در گردنِ خر میبینم