هفتاد سالگی که دو چندانت عمر باد
کردست رنجش ابن یمین را ز جان ملول
پیری مخواه ز آنکه ندیدم که سوی پیر
آید ز هیچ روی نسیم خوشی قبول
سودای پیر گشتن اگر میپزد جوان
باشد از آنسبب که ظلوم آمد و جهول