چو از جهان و ز اهل جهان نداری بهر
جهان و هر چه در او هست جمله بادا نگار
بدور دولت این خواجگان سفله نواز
امید لذت و عیش از جهان و چرخ مدار
غم زمانه مخور چشم عقل بر هم نه
که در دیار کرم نیست ز آدمی دیار