نسیم باد صبا کیست جز تو کز بر من
بنزد خواجه رسالت گذار خواهد بود
بگویدش که گرم بر قرار کار نماند
کدام کار که آن برقرار خواهد بود
مرا که فخر نبودست تا کنون بعمل
قیاس کن که زعزلم چه عار خواهد بود
دو چیز موجب شکرست بنده را گه غزل
که نزد زنده دلانش اعتبار خواهد بود
یکی که هیچ نکردست در زمان عمل
که وقت عزل از آن شرمسار خواهد بود
دوم کتابت ارکان دولتت پس از آن
شد آن فسانه که در هر دیار خواهد بود
چه میکنم عملی را که عزل در پی آن
ز بی ثباتی این روزگار خواهد بود
مرا ثنای تو گفتن نکوترین کاریست
همین بسم به از اینم چه کار خواهد بود
من و رسالت صیتت بشش جهات جهان
علی الدوام که این پنج و چار خواهد بود