ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۶۶

جاهل از بهر که و هیزم و بهر علفست

نه بدان پایه که بر صدر بزرگیش برند

عالم ار لنگ و کر و کور بود محترم است

جاهلانرا چو فرو مرد جوارح بمرند

پای گاو است نگهبان سر گاو به کار

پا چو بشکست بناچار سرش را ببرند