ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۴۴

بر اوج فلک رایت سروری را

ز جمع بزرگان کسی میرساند

که داد و ستد باشدش با سخنور

زری میدهد گوهری میستاند

چنین گر نباشد چرا مرد فاضل

باستد بپا پیش او مدح خواند

چه خوش نکته ئی گفت شیرین زبانی

کز او تا جهان باشد این نکته ماند

طمع چون بریدم من از مال خواجه

زنش غر که خود را کم از خواجه داند