ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٢٣

از طبیبی شنیده ام روزی

کاوستاد بزرگ بود آن مرد

گفت آنرا که در شکم ناگاه

از غذای غلیظ پیچد درد

کر طبیبش معالجی نیکست

چشم او را علاح باید کرد

زانکه چشم وی آن غذای غلیظ

گر همی دید پس چرا میخورد