ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢١٢

آسمان قدر وزیرا چو تو بر روی زمین

تا زمان هست نبودست و بزرگی نبود

شاه ملک کرمی در بر خود فرزین وار

جای دادی و پسندد ز تو هرکس شنود

بنده بر رقعه اخلاص چو رخ راست رواست

نه چو فرزین که از اینگوشه بدان گوشه دود

من چو پیلم که فرا پیش تو از بیشه خویش

نه چو پشه که دل من بهمه کس گرود

مفتی شرع مکارم چو توئی هست روا

کز بساط کرمت بنده پیاده برود