غرمائی که داشتم زین پیش
که از ایشان بمن رسیدی رنج
همچو قارون فرو شدند بخاک
جمله و باز ماند ز ایشان گنج
هر یکی را بغیر مظلمه نیست
هیچ حاصل درین سرای سپنج