رزق مقسوم و وقت معلومست
ساعتی بیش و لحظه ئی پس نیست
هر یکی را مقررست که چیست
چه توان کرد اگر ترا بس نیست
وانکه جفت مراد خود باشد
زیر طاق سپهر اطلس نیست
گر قناعت کنی بخانه تنگ
کمتر از طارم مقرنس نیست
لذتی کز شراب خرسندیست
در شفا خانه مسدس نیست
بقدم کوش تا بکام رسی
مرد وامانده کاروان رس نیست
هم ز خود جوی هر چه میجوئی
که بغیر از تو در جهان کس نیست