ای به ازل بوده و نابوده ما
وی به ابد زنده و فرسوده ما
دور جنیبتکشِ فرمان تست
سُفتِ فلک غاشیهگردان تست
حلقهزنِ خانهبهدوش توایم
چون درِ تو حلقهبهگوش توایم
داغ تو داریم و سگ داغدار
مینپذیرند شهان در شکار
هم تو پذیری که ز باغ توایم
قمری طوق و سگ داغ توایم
بیطمعیم از همه سازندهای
جز تو نداریم نوازندهای
از پی توست این همه امّید و بیم
هم تو ببخشای و ببخش ای کریم
چارهٔ ما ساز که بیداوریم
گر تو برانی، به که روی آوریم؟
این چه زبان؟ وین چه زبانرانی است؟
گفته و ناگفته پشیمانی است
دل ز کجا؟ وین پر و بال از کجا؟
من که؟ و تعظیم جلال از کجا؟
جان به چه دل راه درین بحر کرد؟
دل به چه گستاخی ازین چشمه خَورد؟
در صفتت گنگ فرو ماندهایم
«مَن عرف الله» فرو خواندهایم
چون خجلیم از سخن خام خویش
هم تو بیامرز به انعام خویش
پیش تو گر بیسر و پای آمدیم
هم به امید تو خدای آمدیم
یار شو ای مونس غمخوارگان
چاره کن ای چارهٔ بیچارگان
قافله شد، واپسیِ ما ببین
ای کَسِ ما! بیکَسیِ ما ببین
بر که پناهیم؟ تویی بینظیر
در که گریزیم؟ تویی دستگیر
جز در تو قبله نخواهیم ساخت
گر ننوازی تو، که خواهد نواخت؟
دست چنین پیش که دارد که ما؟
زاری ازین بیش که دارد که ما؟
درگذر از جرم که خوانندهایم
چارهٔ ما کن که پناهندهایم
ای شرف نام نظامی به تو
خواجگی اوست غلامی به تو
نزل تحیّت به زبانش رسان
معرفت خویش به جانش رسان