ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٨٧ - ایضاً در تهنیت عید و مدح وجیه الدین مسعود

فرخنده باد مقدم عید خجسته فر

بر روزگار دولت دارای بحر و بر

فرمانده بسیط زمین سرور زمان

سلطان وجیه دولت و دین شاه دادگر

آن صفدر زمانه که در شأن رایتش

نازل شد از سپهر برین آیت ظفر

تاراج حادثات به بدخواه ملک او

نگذاشت غیر دیده و لب هیچ خشگ و تر

ای صد هزار بنده چو محمود بر درت

بسته ایاز وار بفرمانبری کمر

بهر نثار حضرت میمونت روز عید

ابن یمین اگر چه ندارد بدست زر

لیکن ز بحر خاطر در بار در ثنات

اینک نثار میکند از جان و دل گهر

تا حکم آب بر سر آتش بود روان

تا بر بساط خاک بود باد را گذر

از تیغ همچو آتش و آبت گه مصاف

بادا عدوی تو از خاک پست تر